یک سینه سخن
|
|
دریایی پرخروشم، بی قرار و بی آرام
یک سینه سخن بر دوش و تو می گویی خاموش
حرف می زنم که فکر نکنم و به خود نیاندیشم و تو می گویی خاموش
اتمهای وجودم در حال شکستن،
نزدیک است منفجر شوم و نابود و تو می گویی خاموش
درد دلی می کنم، که تو خوشحال شوی و من از شادی تو شاد
و تو می گویی خاموش
کودکی خوش باور، مادر را به سئوال می پیچد
مادر فارغ از لذت و نیاز طفل، جوابش می دهد - هیس خاموش.
نظرات شما عزیزان:
|
یک شنبه 20 فروردين 1402برچسب:, |
|
|
|